دکتر شریعتی یه حرف باحال داره که میگه:

آدم فقیر که میشه خوبیاشم حقیر میشه

اما کسی که زر داره یا زور داره عیباشم هنر دیده میشه و چرندیاتشم

حرف حساب به حساب میاد

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

خدایا خوشت میاد هی چوب میکنی تو .... روح من؟

مگه من آدم نیسم

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خیال میکردم....

خدایا

امروز یکی از بهترین دوستام از پیشم رف

اصلا دوس نداشتم برم مراسم خاکسپاریش...

سوگول ترو خدا پاشو چشاتو باز کن....بخدا دیگه نمیام محلتون

بدون تو حتی محاله یه لحظه بشه برم سر قرار همیشگی

سوگول یادته یه ماه پیش رفتیم پارک چه گندی بالا آوردیم؟

سوگول همه خاطراتمون یادته آجی

آجی آخه قرار نبود اینطوری بی مرام بشی

ما قرارمون چی بود

سوگولم چشاتو وا کن تروقرآن

خدایا دیگه چی دارم ازم بگیری؟

بیا مردونگی کن و همشونو یه جا بگیر تا خلاص بشم

خوب مرگ یبار شیونم یبار

سوگولم؟؟؟؟؟؟؟

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

هیچ اتفاقی نیوفتاده

ستون حوادث خالیست....

هنوز زنده ام بی تو...... باورت میشه؟؟؟؟؟؟

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

یه سوال میپرسم جوابش برام خیلی مهمه

لطفا بچه ها برام تو قسمت نظرات بگین که...

(اگه خدا بودین چیکار میکردین؟)

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

آنجا کجاست که:؟؟؟

منطق تقلید است

کتاب دکور است

روزنامه تبلیغات است

آزادی میدان است

جمهوری خیابان است

استقلال تیم است

شعار آسان است

شعور نایاب است

پینه های دست عار است

پینه بر پیشانی افتخار است

دروغ حلال است

شادی حرام است

اعدام اصللاح است

اصلاح فساد است

دانا افسرده است

نادان کامیاب است

درد مردم بی درمان است

ریا ایمان است

ایمان برای نان است

.........اینجا.....ایران است!!!!!

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

کاش توام هفت پشت غریبه بودی برام

چی به روز زندگیم آوردی آشغال؟

گند زدی به وجودم

الان چن ساله که دارم نمکو حتی بعضی وختا بدون غذا میخورم

بذا زخمی که زدی از تو درونم تازه بمونه

شاید حقیقت داشته باشه حرف گالیله...!!!!

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

منو چند فروختی...؟

من ارزون

خودت چی؟

مفت باختی منو

محرم نبودی....دیر فهمیدم عوضی

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

روی پشت بوم قلبم
جغد شوم غصه خوابه

 

کاش تاوان بعضی چیزا قسطی بود

قسطش که تموم میشد

یه نفس راحت میکشیدم

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

خدایا حواست این طرفم باشه

نیگا.....اینجارو میگم

آره آره درسته

شناختی؟

خودمم

میدونم از سه سال پیش خیلی پیرتر شدم

نه بابا چه حرفیه...من و گلایه از شما؟

بیخیال بالاخره یه هیزم بیشتر و جهنم جهنمتر

کی به کیه

کسی خبر نداره که

حالا نزنی زیر حرفت و توام جار بزنی؟

یه کاری کن

همین.....

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

خوابم که نیاد

تا صبح با خدا سر بدبختیام چونه میزنم

تا تخفیف بده

آخه دیگه دارم خفه میشم....

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

هنوزم با منی ، خیالت راحت ،دارمت

تو رو

کنار سگای وحشی دلم بستم !

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

هی میگما کجای کار اشتباهه

نگو داشتی جر میزدی

خدایا از تو توقع نداشم

ای بابا....ای بابا...خدا هم خدای قدیم

ببین دیگه حرفو به کجا کشوندی...د همش تقصیره خودته خوب

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

خسته ام

همین........

 

باید ترک کنم...شیشه که نیس فقط یه احساس خرکیه

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب.

 

نخند!

به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.

نخند!

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.

نخند!

به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.

نخند!

…به دستان پدرت،

به جاروکردن مادرت،

به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،

به راننده ی چاق اتوبوس ،

به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،

به راننده ی آژانسی که چرت می زند،

به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش رابادمی زند،

به مجری نیمه شب رادیو،

به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،

به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند،

به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،

به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،

به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،

به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،

به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،

به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید،

به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،

به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی،

به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،

به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،

به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی

….نخند،نخند که دنیا ارزشش رانداردکه تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی!!

که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند!!!

آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!

آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،

بارمی برند،

بی خوابی می کشند،

کهنه می پوشند،

جار می زنند

سرما و گرما می کشند،

وگاهی خجالت هم می کشند،…….خیلی ساده


 

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

بزرگترین پرورشِ مار در سطحِ خاورمیانه، آستینِ منه

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |


خوبی!!؟


گاهی با تمام تکراری بودنش غوغا میکند.

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |


خـَـَـــَـَـــــــــَـَــــَـَـَـــَـَـــــــــَـَــــَدا…. اینقدر تو خودم ریختم ،

که از سرمم  گـَذشـَـَـــَـَـــــــــَـَــــَت….

دارم غـَـَـــَـَـــــــــَـَــــَرق میشم …

دسـَـَـــَــــَتت کـــَـَــــــجاست!!!

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |


“دنیا”

بازیایتو سرم در آوردی…  گرفتنیا رو گرفتی‌…  دادنیا رو” ندادی “…

  حسرتا رو کاشتی…  زخما رو زدی …  دیگه بسه لامصب… چیزی نمونده

  بذا راحت بخوابم …  محتاج یه خواب بی‌ بیدارم..

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

تنها که باشم ، ترکم نمیشم…!

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

تنهای تنها، میون این همه آدم سخته…

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

خدایا مخلصتم………….!

یه نگاه بنداز ببین کسی با برگ برنده ی ما دلمه درست نکرده؟؟؟

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

تازه فهمیدم

که وسعت حرف های من به اندازه ی شعاع خمیازه ی توست !

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

من دیگه اون آدم قبلی نیستم

اما به نظرم این مشکل نیست !


مسئله اینه که من اون آدم بعدی هم نیستم !

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

بعضی وقتا شنیدن یه
” بگو ببینم چه مرگته ”
از یه رفیق خیلی بیشتر از حرفای کلیشه ای
“عزیزم چی شده”
بیشتر میچسبه….!


دقیقا به یه رفیق این شکلی نیاز دارم                                                       

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

به سلامتیه پـــــت و مــــت
چون نه هیچی تو مغزشون بود،نه هیچی تو دلشون!

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

انقد بدم میاد از اینایی که از من بدشون میاد !!

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

ایرانسل دیگه داره جای دوستامو پر می کنه ،

فقط مونده اس ام اس بده کجایی ؟

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

دیگه امشب پر پر بودم

زدم کنار جاده زندگی

د بسه لامصب

تا کجا تخته گاز

چادر زدم کنار جاده

نشستم تا میخورد حرف بار خدا کردم

چیه؟؟؟؟گناهه؟

نه دادا گناه اونیه که با من و دل و زندگیم کردن

گناه اینکه اشک من هر شب میاد


+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

دلم گرفته

بسم نیس خدا؟

انقد دوس داشم یکیو داشم که به دادم میرسید

خفه ام میاد

میخوام داد بزنم

دیگه نمیتونم با خودم کنار بیام

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

شیداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

اااااااااااااااااااااااااااااااا

اااااااااااااااااااااااا


+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 15 صفحه بعد